با مطالعهی تاریخ هنر و داستانهای کهن چین، اهمیت چهرهنگاری چین باستان، آشکار میشود. “چینیها، نهتنها کهنترین فرهنگ خاور دور، بلکه همواره پیشرفتهترین فرهنگ را داشتهاند.”[پاکباز] فیگور انسان، به عنوان یک سوژه در نقاشی چینی بسیار پیش از سوژههای دیگر همچون نقاشی منظره، پدید آمد. در اعصار نخست، نقاشی فیگور بیشتر برای هدفهای مذهبی صورت میگرفت. در دورهی شانگ (اولین سلسلهی چین در پیش از میلاد)، نقاشی دیگر از تزیینی برای صنایعدستی فراتر رفته است. نقاشی به شکل نقاشی دیواری یا پرتره، در کار نمایاندن شخصیتها یا رخدادهای ویژه بوده و در راستای اهداف سیاسی مشخص، عمل میکرده است. ” صدراعظم امپراطور تانگ، نه پرتره از نه پادشاه به امپراطور عرضه کرده است، به طوری که هر یک از تصاویر نشاندهندهی مشخصهای ویژه بوده و صفتی مثبت یا منفی را مینمایانده است. ” [آنژی] ” در دوران شکوفایی نوشتههای شبه هیروگلیف، نهتنها نقاشی پرتره وجود داشته بلکه بسیار پیشرفته بوده است.
دانلود متن کامل از تلگرام