پژوهش هنر و فلسفهٔ هنر

پژوهش هنر و فلسفهٔ هنر

در این وبلاگ به معرفی هنرهای مختلف و اخبار هنر، و منابع رشته های هنر خواهیم پرداخت و درباره زیبایی‌شناسی و نظرات فیلسوفان در باب هنرآشنا خواهیم شد

۱۵ مطلب با موضوع «مقالات» ثبت شده است


نویسنده:  محمد علی مرادی

دوره‌ی یونان

در یافتن منشأ تاریخ، همواره باید به تنش میان تاریخ و شعر توجه کرد. این تنش را می‌توان به دوران یونان باستان رساند؛ آنجا که حماسه‌های یونانی مدعی گونه‌ای روایت تاریخ و انتقال سرگذشت گذشتگان از این طریق شدند.  

هنگامی که هردوت و توکیدوس کوشیدند تاریخ بنویسند بیش از هرچیز بر این امر توجه کردند که امر واقع را بازنمایی کنند. توکیدوس توصیفی درباره‌ی جنگ بین پولوپونیس و آتن را روایت کرد و هرودت کوشید انسان دنیایی و عمل انسانی و رخدادها را بنویسد. اما دو چهره‌ی شاخص دیگر در یونان، یعنی هومر و هزیود کوشیدند تاریخ را از خلال اسطوره ببیند. در واقع هرودت و توکیدوس هرکدام کوشیدند تاریخ بنویسند اما تاریخی که هردو نوشتند ابعاد گوناگون و متنوعی را در بر می‌گرفت که مهم‌ترین وجه آن پرداختن به امور دنیوی و انسانی بود؛ به‌ویژه ترسیم گذشته و عمل انسانی و رخداداهایی که در فرم جنگ‌های ملی خود را ظهور می‌داد. اما دو چهره‌ی شاخص دیگر در یونان، یعنی هومر و هزیود در بستر اسطوره سیر می‌کردند؛ هرچند که این اسطوره‌ها هم ابعادی این جهانی داشتند. آنچه هردوت می‌نوشت در فرم ادبی بود و آنچه که توکیدوس می‌نوشت بیشتر درباره جنگ‌ها بود. آن‌ها انگیزه‌ی عملی برای تاریخ یا هستوریا داشتند؛ از این رو با حماسه و اسطوره خود را درگیر کردند. مهم‌ترین مسئله اینجا انگیزه «حضور» و «یادآوری» بود. هر دو تاریخ‌نویس بر این دومفهوم تمرکز داشتند که امر حافظه و امر حضور را در آثار خود ارائه دهند و از این طریق بر امر «فراموشی» فایق آیند. بدینسان به این حکم رسیدند که «تاریخ فرهنگی، چنان یادآوری است که علیه فراموشی می‌جنگد». اینجا مسئله‌ی تبیین و انتظاری که درباره‌ی مسئله‌ی حقیقت وجود دارد خود را نشان می‌دهد: چگونه می‌توان بین امر متقدم و متأخر رابطه‌ای برقرار کرد و حقیقت را چگونه می‌توان درک کرد و آن را به‌طور ضروری و معنادار و خردمندانه بیان کرد؟ این مطلب در دوسطح یعنی در تاریخ و در هنر به‌ویژه شعر خود را نشان می‌دهد.

گروه نویسندگان

 

گنبد مسجد شیخ‌لطف الله

از یک سو وزیر میراث فرهنگی می‌گوید که «اگر ما بتوانیم (گنبد مسجد شیخ‌لطف‌الله) را آب گریز کنیم، بسیار خوب است» و از سوی دیگر معاون میراث فرهنگی وزارتخانه تاکید می‌کند که «شروع کارگاه را نباید قضاوت کرد، برداشت‌های متفاوتی درباره آب‌گریزی روی گنبد وجود دارد.»

به گزارش ایسنا، داستان آب‌گریزی روی بخش مرمت شده‌ی کاشی‌های مسجد شیخ‌لطف‌الله اصفهان، در طول دو سه هفته گذشته آن‌قدر دهان به دهان چرخیده و ترس و حسرت از احتمال از بین رفتن این اثر تاریخی جهانی در دل مردم و گردشگران رخنه کرده که حالا دیگر  رنگ‌پریدگیِ ترکِ مرمت شده گنبد از دیگر ترک‌های دست‌نخورده‌اش عادی شده است. اتفاقی که اکنون از دیدِ برخی گردشگران و بازدید کنندگان این اثر جهانی اما هنوز دور نمانده و حتی با نگاه تمسخر در میدان نقش جهان، گنبدِ زیبای شیخ‌لطف‌الله را یر نظر می‌گیرند!

حالا در کنار همه اظهار نظرها و صحبت‌هایی که تا امروز مطرح شده‌اند و حتی خبرهایی که از سمتِ نمایندگان مجلس برای ارائه‌ی طرح سوال از وزیر میراث فرهنگی توسط کمیسیون‌های مختلف مجلس شورای اسلامی به هیات رییسه مجلس منتشر می‌شوند، اما هنوز نتیجه‌ی هیچ‌کدام از آن‌ها، اگر اجرایی شده‌اند، دست‌کم رسانه‌ای نشده‌اند.

علی اصغر مونسان - وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی – در بازدیدی که در طول مدت زمان یک روزه‌ی حضورش در اصفهان داشته است از این گنبد جهانی نیز دیدن کرد و به گفته‌ی خودش پای صحبت‌های فریبا خطابخش – رییس پایگاه میراث جهانی میدان نقش جهان هم نشست، کسی که معتقد است برای مرمت گنبد مسجد شیخ‌لطف‌الله باید از یونسکو لوح تقدیر بگیرد.

خوب است اگر همه گنبد، آب‌گریز شود...

علی اصغر مونسان - وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی – امابه خبرنگار ایسنا می‌گوید: «در بازدید از مسجد شیخ‌لطف‌الله؛ مدیر پایگاه میراث جهانی نقش جهان (درباره‌ی روند مرمت گنبد) به ما توضیح داد. استادکارِ در حال کار به عنوان یکی از استادکاران خوب و قدیمی اصفهان که زحمت زیادی (برای پروژه) کشیده بود، از فضای ایجاد شده دلخور شده بود، در حالی که ۹۵ درصد مصالح، همانی است که اکنون جابه جا می‌کنند.»

او با بیان این‌که مردم گنبد را از نزدیک نمی‌بینند، (که) چین خورده، رها شده و هر لحظه امکان فرو ریزش کامل وجود دارد، ادامه می‌دهد: «کار بسیار سختی را انجام می‌دادند، مدیر پایگاه نیز تایید کرد که با استاندارد کامل و ورود اساتید پایه یک به مرمت این بنا، کار شروع شده است. من هم مهندس عمرانم می‌توانم نظر دهم، یک معمار نیز می‌تواند نظر می‌دهد، اما کسی که کار را خوب بلد است، اساتیدی هستند که رشته آن‌ها مرمت آثار تاریخی است.»

وی با تاکید بر این‌که در حال فکر کردن (بررسی) روی موضوع آب گریزی در گنبد مسجد شیخ‌لطف‌الله هستیم، اظهار می‌کند: «بسیار خوب است که اگر این اتفاق بیفتد. گفتم که اگر ما بتوانیم (گنبد را) آب گریز کنیم، بسیار خوب است. این آب روی آن نفود نمی‌کند، بنابراین طول عمر گنبد  زیاد می‌شود. فقط نگران موضوعات دیگری هستیم، مثلا جلوی تنفس بنا را می‌گیرد، پیشنهاد دادم دانشگاه هنر و دانشکده فنی آن‌جا به عنوان یک کار پژوهشی سفارش بگیرند که چطور می‌توان آب گریزی را انجام داد. اگر تا زمان مرمت ترک‌های گنبد رسید که بهتر وگرنه دست‌کم در بناهای دیگر از آن (نتیجه پژوهش) استفاده کنیم.»

وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تاکید می‌کند: «اگر بتوانیم بدون مشکل گنبد را آب‌گریز کنیم بسیار خوب است، چون جلوی نفوذ آب روی لایه‌های زیری گرفته می‌شود و عمر بنا افزایش می‌یابد. اما نگران بحث تنفس (گنبد) هستیم که می‌توان با کار پژوهشی آن را برطرف کرد.»

مونسان ادامه می‌دهد: «مدیر پایگاه میراث فرهنگی میدان نقش جهان، معتقد است حتما بابت (مرمت گنبد مسجد) از یونسکو لوح می‌گیرد.»

گنبد و کاشی‌های بیرونی، پیشمرگ همه گنبد است...

محمد حسن طالبیان - معاون میراث فرهنگی وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی -  نیز یک هفته گذشته درباره‌ی وضعیت بررسی‌ها گنبد مسجد شیخ‌لطف‌الله به ایسنا گفت: «معمولا چنین موضوعاتی در شورای تخصصی پایگاه‌های معاونت میراث جهانی مطرح می‌شود. این موضوع روشن است که ما باید چیکار می‌کردیم. بلافاصله یک کمیته از پیشکسوتان میراث فرهنگی، صاحب‌نظران دانشگاه هنر و پژوهشگاه میراث فرهنگی با حضور در اصفهان، وضعیت گنبد را بررسی کردند.»

وی با بیان این‌که میراث فرهنگی تا کنون تجربه‌ی موفق مرمت روی گنبد مساجد تاریخی مانند مسجد امام (ره)، گنبد سلطانیه و مسجد چهارباغ را داشته است، ادامه می‌دهد: «مساله‌ای که در شیخ لطف‌الله از ابتدا نیز متوجه شدم، تمام نشدن مرمت گنبد بود، تا کنون فقط یک قطاع مرمت شده است، باید این کار ادامه‌دار انجام می‌شد و درباره‌ی معرفی کارگاه و موارد دیگر به صورت با شفافیت حرف بزنند، شاید اگر پشتیبانی مالی رخ می‌داد، این هجمه و سوبرداشت وجود نداشت.»

او با تاکید بر این‌که «بسیاری از گنبدها و کاشی‌های بیرونی که معمولا فرسایش دارند، پیشمرگ هستند تا اتفاقی برای کل گنبد و سیستم (آن بنای تاریخی) نیفتد و اظهار می‌کند: «این اتفاقات معمولا بر اثر سرما و گرما رخ می‌دهند. از یک سو کاشی‌ها لق شده و می‌افتند و از سوی دیگر ملات‌ها دست‌سازند که قطعا باید به آن رسیدگی شود. حالا اتفاق (رسیدگی) افتاده، یک معمار و استادکار قدیمی که تجربه‌ی کار در دیگر بناهای تاریخی را دارد، آن را انجام داده است. امروز نیز باید این را در کانال تخصصی خود راه انداخت.»

وی با اشاره به این‌که پرونده‌ی وضعیت مرمت گنبد مسجد شیخ‌لطف‌الله به کمیته میراث فرهنگی رفته، در شورای تخصصی درباره‌ی آن بحث شده و از روند کار بازدید کرده‌اند، ادامه می‌دهد: «تا کنون کار روی یک قطاع انجام شده است، آن باید ادامه دار باشد، هر کاری را (فقط) روی یک قطاع انجام دهیم، قطعا این تفاوت‌ها رخ می‌دهد. مهم این است که این کار درست اتفاق افتاده باشد.»

معاون میراث فرهنگی وزارتخانه میراث فرهنگی، با تاکید بر نظارت کامل کمیته نظارت روی مرمت تُرک‌های دیگر گنبد مسجد شیخ‌لطف‌الله، اظهار می‌کند: «برداشت‌های متفاوتی درباره‌ی آب‌گریزی این بنا وجود دارد، زود است که بخواهیم درباره‌ی آن نظر دهیم، اما باید بودجه یکپارچه دست‌مان می‌رسید تا آن پروژه به صورت یکپارچه انجام می‌شد.»

او با تاکید بر این‌که در زمان مرمت گنبد، داربست باید حرکت می‌کرد یعنی کار مرمت ادامه پیدا می‌کرد، می‌افزاید: به دلیل نبود بودجه داربست را از گنبد مسجد پایین آورند، تا برای مرمت‌های دیگر استفاده شود. اما به آن‌ها گفتم که نباید داربست‌ها جابه جا شوند، باید با همان کار را ادامه داد و برای دیگر مرمت‌ها داربست‌های جدید خرید.

طالبیان ادامه می‌دهد: «‌از نظر من کارگاه (مرمت گنبد مسجد شیخ‌لطف‌الله) ناتمام است و شروع این کارگاه را نباید در لحظه اول قضاوت کرد، بلکه باید اجازه دهیم تا این کار تمام شود.»

گروه نویسندگان

 

در تاریخ مغرب‌ زمین، پس از دوران قرون وسطی، دوره ­ای است که رنسانس نامیده می ­شود. در این دوران که تفاوت بارزی با دوران قرون وسطی دارد، شیوه زندگی بسیار عوض شد و اساساً غرب، زندگی دوباره ­ای آغاز کرد. در زمینه ­های ایجاد رنسانس، دلایلی را برشمرده­ اند که در این­جا ذکر می ­کنیم.

فاصله طبقاتی ناشی از نظام فئودالی

در نظام فئودالی در طول ۱۴۰۰ یا ۱۵۰۰ سال گذشته، فاصلة عمیق طبقاتی به وجود آمده بود. هنگامی که فاصله طبقاتی به شدت زیاد شود، امکان بقا برای نظام فئودالی وجود نخواهد داشت. در واقع، به وجود آمدن رنسانس، از فاصلة طبقاتی نشأت می­گیرد.

تلفیق نهاد دین و دولت

در دوران قرون وسطی، پادشاهان از کلیسا کسب مشروعیت می ­کردند و در واقع وابسته به کلیسا بودند. به تدریج کلیسا از این قدرت، سوء استفاده کرد و در زیاد شدن ثروت، با نهادهای سیاسی به رقابت پرداخت. کم­ کم کلیسا به زمین­دار بسیار بزرگ تبدیل شد. این امر، نارضایتی توده­ ها را نسبت به مذهب به وجود آورده بود.

عصر ترجمه

گروه نویسندگان

رنسانس دوره‌ای پرشور از تولد دوباره‌ی فرهنگی، هنری، سیاسی و اقتصادی اروپا بعد از قرون وسطی بود. معمولاً این دوره را از قرن چهاردهم تا هفدهم می‌دانند. در رنسانس مجدداً به کشف فلسفه، ادبیات و هنر کلاسیک پرداخته‌شد. برخی از بزرگ‌ترین متفکرین، نویسندگان، سیاستمداران، دانشمندان و هنرمندان تاریخ بشر در این دوره زندگی می‌کردند؛ هرچند کاوشگری‌های جهانی هم سرزمین‌ها و فرهنگ‌های جدیدی را به روی تجارت اروپایی گشود. رنسانس پلی است بین قرون وسطی و دنیای مدرن!

از تاریکی به نور

در دوران قرون وسطی که از سقوط روم باستان در سال ۴۷۶ م. آغاز شده و تا اوایل قرن چهاردهم ادامه داشت، اروپایی‌ها در زمینه علم و هنر رشد بسیار اندکی داشتند. این دوره که به «عصر تاریک» نیز شناخته می‌شود، به عنوان عصر جنگ، جهل، قحطی و بیماری‌های واگیری مانند «طاعون سیاه» در تاریخ به ثبت رسیده است. اگر چه برخی از مورخین باور دارند چنین تصویر سیاهی از قرون وسطی بسیار اغراق شده به نظر می‌رسد و قرون وسطی دستاوردهای قابل اعتنایی دارد، ولی غالباً موافق هستند که فلسفه‌های یونان و روم باستان و یادگیری در این زمان مورد بی‌توجهی واقع شده بود.

قرون وسطی

گروه نویسندگان

مقدمه

منبع

اگر قصد داشته باشیم به عام‌ترین بیان، «هنر انتقادی»(Critical Art) را توصیف کنیم، می‌توانیم آن را هنری بدانیم که با ایجاد آگاهی درباره‌ی سازوکارهای سلطه تماشاگر را به عاملی آگاه از دگرگونی جهانی بدل می‌کند.[۲]از این تعریف چنین برمی‌آید که «هنر انتقادی» پیوندی انکارناپذیر با امر اجتماعی- سیاسی دارد و ازآنجاکه ذیل عنوان کلی هنر تعریف می‌شود، از سازش و هم‌نشینی بین هنر، سیاست و اخلاقیات هم حکایت می‌کند.

این تعاریف و انتظارات از هنر، به‌خصوص در ایران، تا حد زیادی از انتظارات و درک عمومی از آن فاصله دارد. بسیاری از مردم و حتی طیف گسترده‌ای از هنرمندان و منتقدان به خود آئینی(Autonomy) هنر باور دارند و بر این گمان‌اند که هنر نباید یا نمی‌تواند وارد این عرصه‌ها شود. به اعتقاد این گروه، کاری که هنر قرار است انجام دهد و کاری که سیاست و جامعه‌شناسی قرار بر انجام آن دارند از بنیاد با یکدیگر متفاوت‌اند و ملاک‌هایی که این امور با آن سنجیده می‌شوند نیز نسبتی باهم ندارند. به‌زعم آن‌ها هر زمان هنر وارد این عرصه‌ها شده جز زیان و بدنامی به دنبال نداشته و به گرایش‌هایی مانند «رئالیسم سوسیالیستی» منتهی شده که نبوغ و تخیل هنرمند را در سایه ثبت واقعیت، نادیده گرفته‌اند.

به تصور من به دلیل وجود چنین باورهایی درباره هنر، هرگونه تبیین «هنر انتقادی» بدون پاسخ به این شائبه‌ها راه به‌جایی نخواهد برد؛ به‌خصوص در جامعه‌ای که به دلایل مختلف بدبینی‌های زیادی نسبت به حوزه سیاست وجود دارد و بسیاری از هنرمندان در شناخت ماهیت سیاسی-اجتماعی هنر دچار تعارض شده‌اند. به همین دلیل من در قدم اول قصد دارم ریشه باورهای موردبحث را شناسایی کنم؛ سپس ضمن تأمل بر تأثیرات متقابل هنر و جامعه، به چیستی «هنر انتقادی» بپردازم. به همین ترتیب، تلاش خواهم کرد با توجه به گرایش‌های مختلف «هنر انتقادی» طی چند دهه‌ی اخیر و وام گرفتن از نظریات مرتبط با این حوزه، «هنر انتقادی» را به‌گونه‌ای مستدل دسته‌بندی کنم؛ گرچه پیشاپیش می‌پذیرم این دسته‌بندی‌ها به هیچ رو کامل و بی‌نقص نیست.

گروه نویسندگان

تندرکیا که بود؟

شمس‌الدین تندرکیا، در تاریخ ادبیات ایران چهره‌ی کم‌تر شناخته شده‌ای است. حتی هم‌عصری‌اش با نیما یوشیج و جریان شعر نو، مخالفت‌هایی که با دست‌اندرکاران این تحول داشت، روابط و پیشینه خانوادگی قابل توجه، و بیان دیدگاه‌های کاملا جدید در دهه‌ی خودش نیز چنان در برجسته کردن نامش تاثیری نداشتند. وی که  بعدها نام تندر را برای خویش برگزید در سال ۱۲۸۸ ه.ش در تهران متولد شد. (عابدی:۱۳۹۴) در خانواده‌‌ای با پیشینه‌ی فرهنگی -اجتماعی برجسته که نخستین جرقه‌های روی آوردن به شعر و ادبیات را در وی به‌وجود آوردند. اولین تلاش جدی وی در زمینه‌ی ادبیات را هنگامی که بیست و دو ساله بود با شروع به نوشتن تنها نمایشنامه‌اش، تیسفون، که شش‌پرده‌ایِ منظومی بود آغاز کرد و نوشتن این نمایشنامه ( که نویسنده‌ی جوانش تا به حال هیچ نمایشنامه‌ای نخوانده بود و الگویی پیشینی نداشت) مقدمه‌ای مختصر بود بر آنچه بعدها، پس از بازگشت‌اش از فرانسه تحت عنوان نهیب جنبش ادبی یا شاهین به فضای ادبیات ایران عرضه شد.

تندرکیا در بیست‌وسه سالگی پس از به پایان رساندن تحصیلات دوره‌ی متوسطه، همراه با هیئت محصلین عازم لیون و سپس پاریس شد. هفت سال از پرشورترین سال‌های جوانی‌اش را آن‌جا گذراند و با اندیشه‌ها و آرای بزرگان آن دیار آشنا گشت. (عابدی:۱۳۹۴)

 در این میان نام پرآوازه‌ای دیده می‌شود که حتی اگر نه به طور مستقیم، در پس زمینه‌ی فکری موجود در آثار تندرکیا می‌توان تاثیر اندیشه‌های او را دید؛ هرچند که خود تندرکیا سال‌ها پس از بازگشت به ایران و نگاشتن شاهین‌ها اعتراف می‌کند یکی از پره‌های شاهین را مستقیماَ تحت تاثیر آثار این آهنگساز به رشته‌ی تحریر درآورده است. (سپهران: ۱۳۷۶)

ریچارد واگنر[۱] آهنگساز و کارگردان تئاتر آلمانی کسی بود که با آرا و نظریاتش درباب تئاتر و شیوه‌های اصیلِ تلفیق دو هنر ادبیات و موسیقی تاثیری جاودان بر روح جستجوگر تندرکیای جوان گذاشت. اندیشه‌های تاثیرگرفته‌ی او از فلسفه‌ی شوپنهاور که در اپراهایش تجلی یافت، رد خود را (هرچند نه چندان سترگ) در شاهین‌ها برجای گذاشتند.

گروه نویسندگان
 
امیر نصری، بهاره سعید‌زاده
 
 
چکیده:   (۶۷۲ مشاهده)
انقلاب مذهبی- ایدئولوژیک سال 1357 ایران موضعی دوگانه را نسبت به بدن و بازنمایی‌‌‌های تصویری آن پدید آورد؛ بدین ترتیب که شکافی میان بدن فیزیولوژیک و جنبه‌‌‌های فرهنگی بدن برقرار نمود. مطالعه این شکاف به ویژه به خاطر نقش آن در درک ویژگی‌‌‌ها و کارکردهای آن‌‌‌چه در این مقاله تحت عنوان «بدن ایدئولوژیک» مورد مطالعه قرار می‌‌‌گیرد، شایان توجه است. بر اساس سه‌‌‌گانه تصویر هانس بلتینگ و مفهوم «مدیوم» در این سه‌‌‌گانه، این مقاله می‌‌‌کوشد شکاف میان بدن طبیعی (فیزیولوژیک) و بدن فرهنگی را آن‌‌‌گونه که در بدن ایدئولوژیک قابل مشاهده است، در متن فرهنگ بصری ایران معاصر مورد مطالعه قرار دهد. در این مقاله نشان داده می‌‌‌شود که این شکاف حاصل رفتار دوگانه رسانگی تصویری (به مفهوم مطرح شده توسط بلتینگ) است؛ بدین شکل که دو حد قطبی پیوستار رسانگی، که در این مقاله رسانگی «برون‌‌‌زا» و «درون‌‌‌زا» خوانده شده‌‌‌اند، وارد کشمکشی می‌‌‌شوند. طی این کشمکش، وجه فرهنگی بدن که به بیان تصویری مخلوق رسانگی برون‌‌‌زا (که در این مقاله، آپاراتوس تصویرسازی ایدئولوژی شیعی است) معرفی خواهد شد، به بهای نفی و انکار و یا «(نا-)نمایی» وجه فیزیولوژیک بدن که حاصل رسانگی درون‌‌‌زا (که تصویرکننده یک «خود»/فرد، بدون دخالت یک «دیگری») است، بازنمایی‌‌‌های تجلیل‌‌‌آمیزی پیدا می‌‌‌کند. در این مقاله، این تجلیلِ همراه با نفی در فرهنگ بصری پسا- انقلابی ایران اساسی‌‌‌ترین ویژگی معرفه «بدن ایدئولوژیک» دانسته می‌‌‌شود؛ بدنی که بررسی مؤلفه‌‌‌ها و کارکردهای آن ناظر بر نقاشی‌‌‌های حوزه هنری در فاصله سال‌‌‌های 1358 تا 1370، موضوع مقاله‌‌‌ی حاضر است.
 
 
واژه‌های کلیدی: سه‌‌‌گانه تصویر هانس بلتینگ، بدن ایدئولوژیک، فرهنگ بصری ایران معاصر، نقاشی‌‌‌های حوزه هنری، رسانگی برون زا و رسانگی درون‌‌‌زا
 
متن کامل [PDF 1336 kb]   (۱۹۸ دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشی | موضوع مقاله: تخصصی
گروه نویسندگان
 
محمدرضا ابوالقاسمی
 
 
چکیده:   (۸۸۵ مشاهده)
نقاشی ایرانی را غالباً از منظر تاریخی مطالعه کرده‌اند. اما شکل‌گیری آن در یک زمینۀ بخصوص اجتماعی رخ داده است. در این مقاله می‌کوشیم نقاشی ایرانی را در این زمینۀ اجتماعی مطالعه کنیم. نشان خواهیم داد که زیباشناسی نقاشی ایرانی وابستگی عمیقی به این زمینۀ اجتماعی دارد. نقاشی ایرانی هنری است برخاسته از دربارها و نمایشگر زندگی درباریان در قالب شخصیت‌های حماسه‌های ایرانی. برخلاف روایت معمول، این زمینۀ اجتماعی نقش مؤثری در شکل‌گیری مضامین نقاشی ایرانی داشته است. بدین معنا که این هنر بازنمود زندگی سفارش‌دهندگان است تا مضامین عرفانی. شکوفایی نقاشی ایرانی در قرن هشتم هجری نسبت مستقیمی با حاکمیت ایلخانان و تیموریان دارد. این مقاله این نسبت را از منظری جامعه‌شناختی بررسی می‌کند.
 
واژه‌های کلیدی: تیموریان، جامعه، کتاب‌آرایی، نقاشی ایرانی
 
متن کامل [PDF 329 kb]   (۳۰۷ دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشی | موضوع مقاله: تخصصی
دریافت: ۱۳۹۸/۵/۱ | پذیرش: ۱۳۹۸/۵/۱ | انتشار: ۱۳۹۸/۵/۱
گروه نویسندگان
 
 
چکیده:   (۵۱۷ مشاهده)
این مقاله فاقد چکیده می​باشد.
متن کامل [PDF 321 kb]   (۱ دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشی | موضوع مقاله: تخصصی
دریافت: ۱۳۹۷/۲/۸ | پذیرش: ۱۳۹۷/۲/۸ | انتشار: ۱۳۹۷/۲/۸
گروه نویسندگان

 

مقاله 7، دوره 7، شماره 2 - شماره پیاپی 14، پاییز و زمستان 1396، صفحه 135-151  XML اصل مقاله (861.12 K)
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22059/ijar.2018.69635
نویسنده
الهه پنجه باشی
عضو هیات علمی الزهرا
چکیده
مطالعه گفتگو یکی از رویکردهای مطالعه تصاویر در زمان معاصر است و از جمله موضوعاتی است که به طور عمده مورد مطالعه و بازاندیشی انتقادی واقع شده است. حضور انسان در آثار هنری در همه دوره‌ها از موضوعات هنری بوده است. مطالعه انسان و نقش انسان در تقابل با گفتمان زیبایی‌شناسی در آغاز قرن بیستم از نظریه‌های میخاییل باختین است. او شیوه مطالعاتی خود را بر مبنای انسان، خود و دیگری و گفتگوی مابین آن‌ها قرار داده است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه گفتگومندی و بررسی زمینه فکری گفتگو در آرا باختین به صورت زیرساخت نظری و در پیوند با نقاشی‌های فتحعلی شاه قاجار است. فرض پژوهش حاضر تحول معانی و جایگاه گفتگو در پیوند با هنر نقاشی قاجار است که انسان‌مدار است. ابتدا حوزه نظری باختین و مطالعه گفتگومندی و جایگاه تک‌صدایی و چندصدایی مورد بررسی قرار گرفته است و بر این مبنا جایگاه آن در نقاشی قاجار با مطالعه موردی نقاشی از فتحعلی شاه قاجار تحلیل و بررسی شده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که گفتگومندی در آثار نقاشی دوره ابتدایی قاجار چگونه است؟ روش پژوهش حاضر کیفی و بر اساس روش‌شناسی تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه‌ای بوده است. نتایج یافته‌ها حاکی از آن است گفتگو‌گرایی در هنر نقاشی دوران قاجار وجود داشته و به صورت عاملیتی فعال و پویا در تعامل با مخاطب به صورت تک‌صدایی و چندصدایی با محوریت انسان نمایان می‌شود. تک‌صدایی بیشتر از چندصدایی در نقاشی‌های ابتدایی قاجار وجود داشته است.
گروه نویسندگان