پژوهش هنر و فلسفهٔ هنر

پژوهش هنر و فلسفهٔ هنر

در این وبلاگ به معرفی هنرهای مختلف و اخبار هنر، و منابع رشته های هنر خواهیم پرداخت و درباره زیبایی‌شناسی و نظرات فیلسوفان در باب هنرآشنا خواهیم شد

۱۸ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

سنگ نگاره تنگ قندیل در کازرون
تصویرهای این گزارش را سیاوش آریا ثبت کرده است

یک فعال میراث فرهنگی استان فارس، از ایجاد گودالی در حریم یکی از عاشقانه‌ترین سنگ نگاره‌های ساسانی با نام «تنگ قندیل» توسط اداره‌ی آب و فاضلاب استان فارس در روستای تنگ قندیل کازرون خبر می‌دهد.

به گزارش ایسنا، برخی پژوهشگران و باستان‌شناسان مرد میانی را بهرام دوم معرفی می‌کنند که روی یک پای خود تکیه داده و دست چپ خود را روی شمشیر گذاشته و در حال گرفتن گل از همسر خود است و پشت او بهرام سوم در حالی‌که حلقه‌ی قدرت را در دست گرفته، ایستاده است. شاید به همین دلیل این سنگ نگاره را یکی از سنگ‌نگاره‌های عاشقانه‌ی ایرانی می‌نامند، اثری ساسانی که وفاداری و عشق را نشان می‌دهد.

هر چند برخی باستان‌شناسان، مانند علی اکبرسرفراز - باستان شناسی که برای نخستین بار این سنگ نگاره را شناسایی و معرفی کرده، معتقد است: «پادشاه شاپور یکم و بانو آذرآناهیتا است. ولی درباره‌ی فرد پشت سر پادشاه، اظهار نظر نکرده و او را فقط جانشین پادشاه دانسته است.

با این وجو به نظر می‌رسد با توجه به آسیب‌هایی که به مرور در حال وارد شدن به این اثر تاریخی است، نخست باید از ان حفاظت شود تا بعد از آن، بتوان پژوهش‌های بیشتری روی این اثر تاریخی داشت.

گودال ایجاد شده در حریم سنگ‌نگاره تاریخی

سیاوش آریا - کنشگر میراث فرهنگی استان فارس - در گفت‌وگو با ایسنا، نداشتن عرصه و حریم مشخص برای این اثر تاریخی را یکی از چالش‌هایی می‌داند که "تنگ قندیل" با آن روبه‌روست و می‌گوید: با قرار گرفتن این نوع از آثار تاریخی در روستاها و آبادی‌ها، راه برای دست‌اندازی برخی از نهادها و ارگان‌های اجرایی باز است و با تعیین عرصه و حریم می‌تواند، از بروز این اتفاقات جلوگیری کند.

او با اشاره به بررسی که چند روز گذشته از این اثر تاریخی داشته، اظهار می‌کند: در حریم درجه یک و در فاصله‌ای حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ متری در بالای تنگه‌ای سنگ نگاره‌ی ساسانی در آن قرار دارد، گودالی توسط  اداره‌ی آبفای منطقه حفر شده و فعالیت در آن ادامه دارد و حتی در کنار آن نیز، اتاقکی (کانکس) قرار داده‌اند.

وی با اشاره به پیگیری‌هایی که با یگان حفاظت میراث فرهنگی برای وضعیت این اثر تاریخی داشته است، بیان می‌کند: فرمانده یگان حفاظت میراث فرهنگی کازرون نیز با پیگیری موضوع و تایید ایجاد این گودال حفاری شده، اعلام کرد که گویا اداره‌ی آبفا با هدف ساخت آب انبار در حریم درجه این سنگ نگاره، خاک‌ریزی کرده و گودال کوچک و پهنی در این محوطه ایجاد کرده است.

کانکس قرار گرفته در نزدیکی سنگ نگاره عاشقانه ساسانی‌ها

او با بیان این که یگان حفاظت میراث فرهنگی قول پیگیری وضعیت ایجاد شده برای این سنگ نگاره را داده است، ادامه می‌دهد: اعلام شده تا کارشناس فنی میراث فرهنگی با بررسی موضوع، از طریق سازمان آبفا، طرح خود را به میراث فرهنگی ارائه دهد تا بعد از تایید شورای فنی میراث فرهنگی، کارشان ادامه یابد.

وی با اشاره به نبود هیچ محافظی از این اثر تاریخی در برابر آسیب‌های طبیعی نیز، از نبود راه حفاظتی درست در اطراف این محوطه خبر می‌دهد.

این فعال میراث فرهنگی استان فارس با اشاره به آسیب‌هایی که در طول سال‌های گذشته توسط مردم محلی و  حتی چوپانان به این اثر تاریخی که در دهه ۸۰ به شماره ۴۵۳۹ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده، وارد شده است، می‌گوید: براساس اعلام یگان حفاظت شهرستان کازرون، میراث فرهنگی این منطقه در حال برنامه‌ریزی برای برگزاری نشست‌های توجیهی برای مردم بومی و منطقه است تا آن‌ها نیز با روش حفاظتی آثار تاریخی آشنا شوند.

سنگ‌های پشت سنگ‌نگاره که به تازگی شکسته شده‌اند
آسیب‌های وارد شده به بخش پشتی سنگ‌نگاره تنگ‌قندیل
آسیب‌هایی که روی بدنه‌ی سنگ‌نگاره تنگ قندیل وارد شد، به وضوح مشخص است
تابلوی معرفی سنگ نگاره «تنگ قندیل»

ان

گروه نویسندگان

 

اثر حسین زنده‌رودی به قیمت ۳ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان رکورد شکن دوازدهمین دوره «حراج تهران؛ هنر معاصر ایران» بود. چکش این رویداد در هتل پارسیان آزادی روز جمعه ۲۷ دیماه در حالی توسط حسین پاکدل و رضا کیانیان روی میز کوبیده شد که ۱۱۸ اثر در آن به مزایده گذاشته شد و با مجموع فروش ۳۱ میلیارد و ۷۱۷ میلیون تومان به کار خود پایان داد.
 

به گزارش گالری آنلاین، اولین اثری که در این رویداد چکش زده شد اثری از محمود زنده‌رودی با برآورد قیمت ۱۶۰ - ۱۲۰ میلیون تومان است که با تکنیک ترکیب مواد روی بوم به قیمت ۳۰۰ میلیون تومان به فروش رفت.

گروه نویسندگان
 

((غالباً وقتی از گروه سوارکار آبی فام سخن می رود، نام مارک به ذهن می آید،زیرا درد و احساس آلمانی او دربارة طبیعت بارزتر از دیگران است.اندیشه تصویری وی در ناتورالیسم تغزلی و میراث رمانتیسم آلمانی ریشه دارد، میراثی که در نخستین سالهای قرن حاضر اثری عمیق بر ذهن هنرمندان آلمان می گذارد.هنرمند آلمانی از تلقی معنویت در طبیعت و اسطوره طبیعت،به مذهب وحدت وجودی کل عالم می رسد.گروه سوار آبی فام نشریه ای را بر،سرمقالات مارک در ماه می 1912 منتشر کرد. در سالنامه سوار کار آبی فام فرانتس مارک گزارشی از فووسیم آلمانی، نقاشان پُل، انشعابات جدید برلین از گروه لیبرمان، انجمن جدید هنرمندان مونیخ، و استحاله آن در پرتو تأثیرات هنرمندان روسی ارائه نمود. او اعلام کرد که همه این جریان ها حاکی از آن است که “احیاء هنر آلمان نه فقط یک گرایش صوری بلکه تولدی دوباره در اندیشه ما است”.فرانتس مارک به میراث روانشناختی دهه آخر قرن یعنی بیم از جهان، بیقراری دهشتناک، و پاره شدن پیوند الفت با واقعیت بیرونی بیش از سهم خویش دست یافت . برخی از طراحی ها و نقاشی های  اولیه اش از نومیدی ژرف آگنده اند. مارک،در این سال ها، به هنر چون وسیله خلاصی از تنش تحمل ناپذیر، و عامل برقراری تعادل در رابطه اش با جهان می نگریست:“نقاشی باید مرا از دلهره برهاند”.وی از سال 1904 تا 1907 از افسردگی شدید رنج میبرد.در سفر پاریس، با مشاهده آثار وان گوگ به این نتیجه رسید که اگر انسان تمامی هستی خویش را بر طبیعت فرا افکند،خواهد توانست به رمز یگانه کیهانی دست یابد و شکاف دردناک میان خود و جهان را پرکند.اومی گوید:“هنر چیزی جز بیان رویای ما نیست” ورویای فرانتس مارک هماهنگی با چیزها بود همین میتوانست سرچشمه تصویرها باشد.))[1]

او هر چند از نزدیک با کاندینسکی همکاری می کرد و از آزمایشگریهای تاریخی اش اطلاع داشت، اما هیچگاه نتوانست خودش را به یکسره کنار گذاشتن موضوع متقاعد سازد.مارک نظریه ای را بیان کرد که:“هدف آفریدن نمادهایی برای زمان ما است،نمادهایی که زینت بخش محرابهای مذهب معنوی آینده باشد.”دراین سالها، مارک همکارانش را به مصور سازی نوین کتاب مقدس فرا خواند و ذهن کاندینسکی را نیز به موضوع صوراسرافیل و داوری واپسین مشغول کرده بود. مارک مانند پل کله به مشاهده هیات بارز اشیاء پرداخت و آنها را ساده کرد ودر این ساده سازی به نشانه هایی دست یافت، نشانه هایی که بسط دهندة خاصه های طبیعت به زمینه های صوری وسیع ترند. این نوع هماهنگی با طبیعت همانی بود که هنرمند می جست، و از همین جا او به جانوران و زندگانی ناخودآگاهشان در کل خلقت جلب شدمارک با تکرار نشانه های سنخی و مقایسه آنها به جستجوی نوعی ریتم تصویری معادل با نظمی که در طبیعت احساس می کرد،پرداخت ودر این راه ازهُدلر و یوگنشتیل بسیار مدد گرفت .کوشش برای ضبط شکلها و ریتم ها،موجب توسعه حس هنرمند درباره((فرم)) و تقویت قدرت طراحی اش شد.ولی هنوز امکانات رنگ را در نیافته بود.فرانتس مارک به دنبال نوع هماهنگی درونی با دنیای پیرامون خود از رنگ استفاده کرد تا توفان های روحی اش و تردیدهای عمیق درونی خود را با بکارگیری رنگ در معانی متفاوت جستجو کند.او رنگها را گاهی بصورت توصیفی و گاهی هیجانی_ اکسپرسیو و حتی نمادین تا جایی که به انتزاع رسید،به کار می برد.

در هنر نوین همچون هنرهای آغازین، هنرمند خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه به ویژگیها و ارزشهای دوران خود شکل می دهد و البته ارزشها و ویژگی های موجود نیز متقابلا به او شکل می بخشد. خودآگاهی در نقاشی نوین در ارتباط با بکارگیری اتفاق بعنوان یکی از شیوه های ترکیب نیز نقش دارد، نمونه آشنا آن پدیده ای است که به وسیله سورئالیست ها کشف گردید و امروز دیگر این مطلب جا افتاده است. او (هنرمند) به همواره برای بیان پندارهای دورنی اش و پس زمینه معنوی زندگی و جهان از نمادها و رنگها و خطوطی استفاده می کند که در نهایت اثرش به انتزاع کشیده می شود. تاریخ نمادگرایی نشان می هد که هر چیزی می تواند معنای نمادین پیدا کند، مانند اشیاء طبیعی گیاهان ، سنگ ها، حیوانات، انسان ها ، خورشید و غیره، یا آنچه دست ساز انسان است (مانند خانه و کشتی و ...) ، حتی اشکال تجریدی (همچون اعداد، سه گوش و دایره) .در حقیقت تمامی جهان یک نماد بالقوه است. تاریخ ما از گذشته ی بسیار دور ،همواره تنگاتنگ مذهب و هنر قرار داشته، نشان می دهد نمادها برای نیاکان ما ،پر معنا بوده اندو آنها را به هیجان آورده اند. این رابطه ی متقابل مذهب و هنر هنوز هم امروزه در نقاشی و پیکر تراشی به چشم می خورد.انسان شکارگر یا (هنرمند) بدون تردید، ترسیم تصاویر جانوران را نه تنها از برای شکار، بلکه بعنوان معنایی جادویی هم می دانست و با مرور تاریخ هنر متوجه می شویم ،که بعنوان نمادهای مقدس همچون باروری و خداگونه و غیره به کار رفته است و حتی هنرمندانی همچون فرانتس مارک برای هماهنگی درونی بین خود و دنیای پیرامونش به واسطه رنگ از اشکال حیواناتی همچون اسب ، گوزن و... بهره می برد.

منابع:

1-پاکباز،رویین؛در جستجوی زبان نو( تحلیلی از سیر تحول هنر نقاشی در عصر جدید) ؛ انتشارات نگاه؛تهران؛1386؛ص 452و 453.
گروه نویسندگان

مقدمه

منبع

اگر قصد داشته باشیم به عام‌ترین بیان، «هنر انتقادی»(Critical Art) را توصیف کنیم، می‌توانیم آن را هنری بدانیم که با ایجاد آگاهی درباره‌ی سازوکارهای سلطه تماشاگر را به عاملی آگاه از دگرگونی جهانی بدل می‌کند.[۲]از این تعریف چنین برمی‌آید که «هنر انتقادی» پیوندی انکارناپذیر با امر اجتماعی- سیاسی دارد و ازآنجاکه ذیل عنوان کلی هنر تعریف می‌شود، از سازش و هم‌نشینی بین هنر، سیاست و اخلاقیات هم حکایت می‌کند.

این تعاریف و انتظارات از هنر، به‌خصوص در ایران، تا حد زیادی از انتظارات و درک عمومی از آن فاصله دارد. بسیاری از مردم و حتی طیف گسترده‌ای از هنرمندان و منتقدان به خود آئینی(Autonomy) هنر باور دارند و بر این گمان‌اند که هنر نباید یا نمی‌تواند وارد این عرصه‌ها شود. به اعتقاد این گروه، کاری که هنر قرار است انجام دهد و کاری که سیاست و جامعه‌شناسی قرار بر انجام آن دارند از بنیاد با یکدیگر متفاوت‌اند و ملاک‌هایی که این امور با آن سنجیده می‌شوند نیز نسبتی باهم ندارند. به‌زعم آن‌ها هر زمان هنر وارد این عرصه‌ها شده جز زیان و بدنامی به دنبال نداشته و به گرایش‌هایی مانند «رئالیسم سوسیالیستی» منتهی شده که نبوغ و تخیل هنرمند را در سایه ثبت واقعیت، نادیده گرفته‌اند.

به تصور من به دلیل وجود چنین باورهایی درباره هنر، هرگونه تبیین «هنر انتقادی» بدون پاسخ به این شائبه‌ها راه به‌جایی نخواهد برد؛ به‌خصوص در جامعه‌ای که به دلایل مختلف بدبینی‌های زیادی نسبت به حوزه سیاست وجود دارد و بسیاری از هنرمندان در شناخت ماهیت سیاسی-اجتماعی هنر دچار تعارض شده‌اند. به همین دلیل من در قدم اول قصد دارم ریشه باورهای موردبحث را شناسایی کنم؛ سپس ضمن تأمل بر تأثیرات متقابل هنر و جامعه، به چیستی «هنر انتقادی» بپردازم. به همین ترتیب، تلاش خواهم کرد با توجه به گرایش‌های مختلف «هنر انتقادی» طی چند دهه‌ی اخیر و وام گرفتن از نظریات مرتبط با این حوزه، «هنر انتقادی» را به‌گونه‌ای مستدل دسته‌بندی کنم؛ گرچه پیشاپیش می‌پذیرم این دسته‌بندی‌ها به هیچ رو کامل و بی‌نقص نیست.

گروه نویسندگان

تندرکیا که بود؟

شمس‌الدین تندرکیا، در تاریخ ادبیات ایران چهره‌ی کم‌تر شناخته شده‌ای است. حتی هم‌عصری‌اش با نیما یوشیج و جریان شعر نو، مخالفت‌هایی که با دست‌اندرکاران این تحول داشت، روابط و پیشینه خانوادگی قابل توجه، و بیان دیدگاه‌های کاملا جدید در دهه‌ی خودش نیز چنان در برجسته کردن نامش تاثیری نداشتند. وی که  بعدها نام تندر را برای خویش برگزید در سال ۱۲۸۸ ه.ش در تهران متولد شد. (عابدی:۱۳۹۴) در خانواده‌‌ای با پیشینه‌ی فرهنگی -اجتماعی برجسته که نخستین جرقه‌های روی آوردن به شعر و ادبیات را در وی به‌وجود آوردند. اولین تلاش جدی وی در زمینه‌ی ادبیات را هنگامی که بیست و دو ساله بود با شروع به نوشتن تنها نمایشنامه‌اش، تیسفون، که شش‌پرده‌ایِ منظومی بود آغاز کرد و نوشتن این نمایشنامه ( که نویسنده‌ی جوانش تا به حال هیچ نمایشنامه‌ای نخوانده بود و الگویی پیشینی نداشت) مقدمه‌ای مختصر بود بر آنچه بعدها، پس از بازگشت‌اش از فرانسه تحت عنوان نهیب جنبش ادبی یا شاهین به فضای ادبیات ایران عرضه شد.

تندرکیا در بیست‌وسه سالگی پس از به پایان رساندن تحصیلات دوره‌ی متوسطه، همراه با هیئت محصلین عازم لیون و سپس پاریس شد. هفت سال از پرشورترین سال‌های جوانی‌اش را آن‌جا گذراند و با اندیشه‌ها و آرای بزرگان آن دیار آشنا گشت. (عابدی:۱۳۹۴)

 در این میان نام پرآوازه‌ای دیده می‌شود که حتی اگر نه به طور مستقیم، در پس زمینه‌ی فکری موجود در آثار تندرکیا می‌توان تاثیر اندیشه‌های او را دید؛ هرچند که خود تندرکیا سال‌ها پس از بازگشت به ایران و نگاشتن شاهین‌ها اعتراف می‌کند یکی از پره‌های شاهین را مستقیماَ تحت تاثیر آثار این آهنگساز به رشته‌ی تحریر درآورده است. (سپهران: ۱۳۷۶)

ریچارد واگنر[۱] آهنگساز و کارگردان تئاتر آلمانی کسی بود که با آرا و نظریاتش درباب تئاتر و شیوه‌های اصیلِ تلفیق دو هنر ادبیات و موسیقی تاثیری جاودان بر روح جستجوگر تندرکیای جوان گذاشت. اندیشه‌های تاثیرگرفته‌ی او از فلسفه‌ی شوپنهاور که در اپراهایش تجلی یافت، رد خود را (هرچند نه چندان سترگ) در شاهین‌ها برجای گذاشتند.

گروه نویسندگان

نویسندگان: گری برتهولف، والت هانتر ترجمۀ نرگس ایمانی

منبع

شعرسرودن پس از ترامپ بربرمنشانه است (این مدعا بازگویی گزین‌گویه‌ای است که تا به امروز متواتراً نقل شده است، عبارتی که آن را با گوشت و پوست و استخوانمان حس کرده‌ایم، هر چند برخی بر این باورند که ما هنوز معنای آن را به‌درستی درنیافته‌ایم). درواقع، این تئودور آدورنو، فیلسوف و نظریه‌پرداز فرهنگی، بود که زمانی ــ چنان که مشهور هم هست ــ چنین اظهار داشت: شعرسرودن پس از آشوویتس بربرمنشانه است. البته درخصوص منظور آدورنو از این عبارت ــ عبارتی که حتا خود او هم بعدها تا حدودی از آن عقب نشست ــ بسی قلمفرسایی‌ها شده است. به باور ما، منظور آدورنو از این عبارت آن بود که پس از آشوویتس شعر نمی‌تواند فی‌نفسه (شعر به‌مثابه شعر) وجود داشته باشد، زیرا شعر پاره‌ای از، حتا به تعبیری شریک‌جرمِ، همان فرهنگی است که آپوریای[۱]  آشوویتس را رقم زده است؛ بگذریم از استعمار مهاجران، برده‌داری، عبور از گذرگاه میانی[۲] ، به‌اصطلاح «تقدیر آشکار»[۳] ، و نسل‌کشی میلیون‌ها تن از مردمان بومی. از این روست که به‌زعم آدورنو، شعر می‌بایست دوباره از نو سروده شود.

با این همه، بربریت و توحش نازی‌ها در آشوویتس را نباید با بربریت آن کسانی خلط کرد که اصطلاح توصیفی و مطرودکننده «بربری» تاریخاً در مورد آن‌ها به کار برده شده است. اگر بپذیریم که واژه «بربر/وحشی» ریشه در عبارت بارباروس (یا «بیگانه») دارد، آن‌گاه باید اذعان کنیم که در ریشه‌شناسیِ این واژه معنایی متفاوت نهفته است، معنایی که ظاهراً به گفتار یا زبان غیرقابل فهم بیگانگان اشاره دارد. این هم تا اندازه‌ای گواهی است بر آن‌که ما تا چه پایه در این‌جا مرهون گذشتگانمان هستیم ــ واقع آن است که واژه بارباروس وسیعاً برای تمایزنهادن میان یونانی‌زبان‌ها و غیریونانیان (خاصه ایرانیانِ) جهان باستان مورد استفاده قرار می‌گرفته است. لذا «بربری/متوحش» به آن کسی گفته می‌شد که «خارجی»، «بیگانه»، «نادان»، «بی‌ادب» و/یا «وحشی» به نظر می‌رسید. بسی جای تأسف است که این مواجهه آغازین با تفاوتِ زبانی، یا به تعبیری مواجهه با غیرقابل‌فهم‌بودگی و ترجمه‌ناپذیری، بر تاریخ‌های طولانی، دیرگذر، خشونت‌بار، و مدرن رنج بشری ــ که در بالا به نمونه‌هایی از آن اشاره شد ــ تأثیری چنین ماندگار بر جای نهاده است. حال آن‌که به یک معنا، شعر و سیاست پس از آشوویتس باید که بربری باشند ــ این بدان معناست که این دو می‌بایست از زبان و فرهنگ هژمونیکی که هولوکاست را به ارمغان آورده‌اند، بیگانه شوند. واقع آن است که شعر پس از آشوویتس بربری است. شعر پس از ترامپ هم بربری است. این ندایی است خطاب به شاعر‌ـ‌بربرها در سراسر گیتی ــ خاصه برای خوانندگان ما در مکزیک و سوریه، و البته درست همین‌جا در بیخ گوش خودمان، در فلینت واقع در ایالت میشیگان، در فرگوسن واقع در ایالت میسوری، و در استندینگ راک[۴].

گروه نویسندگان

مقدمه

منبع

همه ما بارها و بارها این جمله را شنیده‌ایم که هنرمندان [۱]حساس‌اند. این جمله را طی سال‌های اخیر احتمالاً بیش از همه در برابر واکنش هنرمندان به مرگ و رویدادهای تراژیک شنیده‌ایم؛ جائیکه هنرمند در برابر دوربین‌های تلویزیونی اشک در چشمانش حلقه می‌زند و مجری برنامه با ژستی که در برابر احساساتی شدن هنرمند، سخت عاقلانه-مردانه می‌نماید، او را (هنرمند را) انسانی لبریز از احساس می‌خواند. در جامعه‌ای که عقلانیت و منطق به‌عنوان ویژگی مردان ستایش می‌شود و احساس‌گرایی همچون نقطه‌ضعفی زنانه تلقی می‌شود، احساس‌گرا خواندن هنرمندان به‌خوبی جایگاه هنر و هنرمندان را در طبقه‌بندی امور در جامعه نشان می‌دهد؛ هنرمند فارغ از جنسیتش، همچون زن، موجودی پیچیده که نیازمند کشف و شناخت است به شمار می‎آید. و همچون او فاقد قابلیت‌های لازم برای حضور در عرصه‌های سیاسی-اجتماعی است.

هرچند جایگاه نازل احساس در برابر عقل در جامعه ایران، هنرمندِ دربند احساس را تا حد زیادی در موقعیت فرودست قرار می‌دهد، اما در عمل شاهد آنیم که هنرمندان برخلاف بسیاری از زنان تمایل چندانی برای زدودن برچسب احساس‌گرایی از خود ندارند. این خصلت هنرمندان در قیاس با زنان، به جامعه ایران و عصر حاضر هم محدود نمی‌شود؛ دهه‌ها پیش از آن‌که فعالین مدنی جنبش‌های زنان، سعی در حک‌واصلاح صفات انقیاد آوری چون احساس‌گرا بودن داشته باشند، هنرمندان رمانتیک به‌عنوان پرچم‌داران احساس‌گرایی، نبردی خستگی‌ناپذیر با خردگرایی افراطی آغاز کرده بودند. رمانتیک‌ها در برابر گسترش روزافزون ماشینی شدن ناشی از انقلاب صنعتی و تغییر ارزش‌های اجتماعی که پیامد حاکم شدن منطق پول و سرمایه در جامعه بود، رو به دنیای درون و احساسات آوردند. بسیاری از آن‌ها که شهر و جامعه را موجب فساد طبیعت درونی و بیرونی می‌دانستند، سبک زندگی متفاوت از دیگر مردمان برگزیدند و اجتماعات خاص خود را سامان دادند. دنیای احساسات که همواره قلمرو ناشناخته‌ها تلقی می‌شد در پیوند با گرایش‌های اجتماعی نامتعارف رمانتیک‌ها، به برساختن تصوری از هنرمند منجر شد که تا آن زمان مسبوق به سابقه نبود. هنرمند در نظر مردم به فردی  بااستعدادهای ذاتی و گرایش‌های منحصربه‌فرد بدل شد که تجلی نبوغ انسانی بود. چنین تصوری از هنرمند بیش از هر چیز به یمن پیوند هنرمند با قلمرو امور ناشناخته ساخته شد؛ یعنی قلمرو احساس.

گروه نویسندگان

 

جشنواره نورنگار

گالری "ویستا" ایده‌های برگزیده و راه‌یافته به مرحله نهایی سومین دوره جایزه هنر معاصر ویستا را عصر جمعه (۲۰ دی‌ماه) به نمایش می‌گذارد.

به گزارش ایسنا، عصر روز جمعه (۲۰ دی ماه)، ۹ طرح برگزیده از ۱۰ هنرمند که به مرحله نهایی سومین جایزه هنر معاصر ویستا راه یافته‌اند در قالب یک نمایشگاه رونمایی می‌شوند.

«خط سوم» عنوان این نمایشگاه است که در آن ایده‌های اولدوز نبی‌زاده، ایمان جسمی، ایسا رشید، حمیدرضا آزاد، ساناهین بابا جانیانس، سمیرا رحبانی، شانا عبدالهیان و احسان علیزاده، کلثوم صالحی، و هوفر حقیقی ارائه می‌شود.

در سومین دوره، به دنبال فراخوان منتشر شده، مجموعأ ۱۸۷ طرح پیشنهادی به دست هیأت انتخاب و داوری متشکل از نازگل انصاری‌نیا، رزیتا شرف‌جهان، پریسا پهلوان، حمید سوری، بهنام کامرانی و بهرنگ صمدزادگان رسید، که پس از چندین جلسه مطالعه و بررسی دقیق کارشناسانه و گفت‌وگو، ۱۹طرح از میان آنها انتخاب، و از هنرمندان شرکت‌کننده دعوت شد؛ به‌طور جداگانه در حضور داوران از طرح‌های خود دفاع کرده و ایده پیشنهادی‌شان را توجیه کنند.

حاصل این مصاحبه‌ها، جلسات دیدار و گفت‌وگو و دیدار از آتلیه هنرمندان، انتخاب ۹ طرح از سوی ۱۰ هنرمند برای راه‌یابی به مرحله نیمه‌نهایی و شرکت در نمایشگاه ایده‌های برگزیدۀ برتر بودکه اکنون تا چهارم بهمن ماه به نمایش گذاشته می‌شوند.

آیین اختتامیه سومین جایزه ویستا عصر جمعه (۲۷ دی ماه) در خانه هنرمندان برگزار می‌شود.

گروه نویسندگان

 

داوران رشته های مختلف هنری بخش طوبای زرین دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر معرفی شدند.

به گزارش گالری آنلاین به نقل از ستاد اطلاع رسانی دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر؛ داوران ۱۰ رشته هنری بخش مسابقه دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر با نام طوبای زرین، معرفی شدند و به این ترتیب علاوه بر ۱۰ دبیر این بخش، ۳۱ هنرمند برای داوری رشته های مختلف هنری به این جشنواره پیوستند که اسامی آنها به شرح زیر است: در رشته تصویرسازی علی هاشمی شهرکی، علی خدایی و پیمان رحیمی زاده، در رشته خوشنویسی غلامحسین امیرخانی، یدالله کابلی و رضا بنی رضی و در رشته سرامیک نیز مجتبی قربانی شاه کوچکی، صادق باقری و هیربد همت آزاد داوری آثار را به عهده دارند. همچنین در رشته عکاسی کیارنگ علائی، شهریار توکلی و سیف الله صمدیان و در رشته کاریکاتور کامبیز درمبخش، جمال رحمتی و علی درخشی آثار را داوری خواهند کرد. مهدی مهدیان، علی باقری و مهدی فاتحی داوری آثار رشته گرافیک، هادی عرب نرمی، کامبیز صبری و رضا قره باغی داوری آثار رشته مجسمه، رضا یساولی، امیر طهماسبی و رضا مهدوی داوری آثار بخش نگارگری را به عهده دارند. در رشته نقاشی، آنه محمد تاتاری، یعقوب عمامه پیچ، رضا افسری و داور یوسفی آثار را داوری خواهند کرد و در رشته هنرهای جدید نیز امیر راد، فرید شاهسوارانی و سعید بهنام داوری آثار را به عهده دارند. دبیران رشته های تصویرسازی، خوشنویسی، سرامیک، کاریکاتور، گرافیک، مجسمه، نگارگری، نقاشی و هنرهای جدید نیز مهنوش مشیری، رضا رینه ای، فرزاد فرجی، رومین محتشم، کیارش زندی، اونیش امین الهی، روح الله شمسی زاده، بهمن شریفی، رضوان صادق زاده و آزاده گنجی هستند. دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر ۲۳ تا ۳۰ بهمن ماه در نمایشگاه بین المللی تهران ‏برگزار می شود.

گروه نویسندگان

 

نشست تخصصی معماری با حضور رییس انجمن مفاخر معماری ایران شنبه ۲۱ دی ماه در پردیس فرهنگی هنری مهرسان برگزار می‌شود.

به گزارش  ایسنا، در این نشست که ساعت ۱۶ در نگارخانه مهرسان برپا خواهد شد، علیرضا قهاری رییس انجمن مفاخر معماری ایران از رویکردهای طراحی نما از منظر شهری خواهد گفت.

بایدها و نبایدها در طراحی نما، زیبایی، جذابیت و رویکردهای مفهومی در باز طراحی نما و دیگر مسائل تخصصی معماری در این نشست مطرح خواهد شد.

علیرضا قهاری متولد ۱۳۲۹ شیراز و فارغ‌التحصیل مهندسی معماری از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران در ۱۳۵۴ است و طی سال‌ها فعالیت حرفه‌ای در عرصه هنر و معماری مسئولیت‌ها و سوابق متعددی را عهده دار بوده است.

او یکی از اعضای هیات انتخاب و داوری فراخوان و جایزه طراحی نمای پردیس فرهنگی هنری مهرسان است.

گروه نویسندگان