تندرکیا که بود؟
شمسالدین تندرکیا، در تاریخ ادبیات ایران چهرهی کمتر شناخته شدهای است. حتی همعصریاش با نیما یوشیج و جریان شعر نو، مخالفتهایی که با دستاندرکاران این تحول داشت، روابط و پیشینه خانوادگی قابل توجه، و بیان دیدگاههای کاملا جدید در دههی خودش نیز چنان در برجسته کردن نامش تاثیری نداشتند. وی که بعدها نام تندر را برای خویش برگزید در سال ۱۲۸۸ ه.ش در تهران متولد شد. (عابدی:۱۳۹۴) در خانوادهای با پیشینهی فرهنگی -اجتماعی برجسته که نخستین جرقههای روی آوردن به شعر و ادبیات را در وی بهوجود آوردند. اولین تلاش جدی وی در زمینهی ادبیات را هنگامی که بیست و دو ساله بود با شروع به نوشتن تنها نمایشنامهاش، تیسفون، که ششپردهایِ منظومی بود آغاز کرد و نوشتن این نمایشنامه ( که نویسندهی جوانش تا به حال هیچ نمایشنامهای نخوانده بود و الگویی پیشینی نداشت) مقدمهای مختصر بود بر آنچه بعدها، پس از بازگشتاش از فرانسه تحت عنوان نهیب جنبش ادبی یا شاهین به فضای ادبیات ایران عرضه شد.
تندرکیا در بیستوسه سالگی پس از به پایان رساندن تحصیلات دورهی متوسطه، همراه با هیئت محصلین عازم لیون و سپس پاریس شد. هفت سال از پرشورترین سالهای جوانیاش را آنجا گذراند و با اندیشهها و آرای بزرگان آن دیار آشنا گشت. (عابدی:۱۳۹۴)
در این میان نام پرآوازهای دیده میشود که حتی اگر نه به طور مستقیم، در پس زمینهی فکری موجود در آثار تندرکیا میتوان تاثیر اندیشههای او را دید؛ هرچند که خود تندرکیا سالها پس از بازگشت به ایران و نگاشتن شاهینها اعتراف میکند یکی از پرههای شاهین را مستقیماَ تحت تاثیر آثار این آهنگساز به رشتهی تحریر درآورده است. (سپهران: ۱۳۷۶)
ریچارد واگنر[۱] آهنگساز و کارگردان تئاتر آلمانی کسی بود که با آرا و نظریاتش درباب تئاتر و شیوههای اصیلِ تلفیق دو هنر ادبیات و موسیقی تاثیری جاودان بر روح جستجوگر تندرکیای جوان گذاشت. اندیشههای تاثیرگرفتهی او از فلسفهی شوپنهاور که در اپراهایش تجلی یافت، رد خود را (هرچند نه چندان سترگ) در شاهینها برجای گذاشتند.