دیدن پیش از کلمات رخ میدهد. دیدن در انسان مقدم
بر هر عنصر دیگر کشف و شناخت است. البته دیدن با عنصر شنیدن همزمان است اما باز
دیدن است که مقدم میشود. دیدن حتی فراتر نیز میرود. دیدن تبدیل به بینش میشود.
به قول بزرگان و شاعران ما «نظر». یکی از معانی نظر در عربی با دقت و خوب نگاه
کردن باچشم است: حافظ میفرماید: زاهد خام که انکار می و جام کند/ پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد. همه
میتوانند بینند ولی نمیتوانند «نظر» داشته باشند. در این سردیس که شاید سردیس پیکرهای
بوده است، خدای آبُوی «نظر» دارد. با همه جهان آشناست. همۀ جهان برای او گشوده
است. «نظر» عنصری دیداریست. در این سردیس سومری
که در تل اسمر کشف شده است چشمها به شکل اغراقامیزی درشت است. بیتناسب است. اگر
با افق نگاه امروزمان با آن روبرو شویم حتی طنزی نیز دارد. طنزی که از طریق بیتناسبی
چشمها به بیننده انتقال داده میشود. هلن گاردنرمعتقد است این امر تنها سنتی سومری
نیست بلکه در سراسر هنرهای باستانی وجود دارد. به قدرت چشمها در قرآن کریم نیز اشاره
شده است: «نزدیک است کافران هنگامی که آیات قران را میشنوند، با چشم زخم خود تو
را از بین ببرند.» (سورۀ قلم، آیۀ 51). سنتی که از همان ابتدا به قدرت چشمها به
عنوان نیروی فریبندگی و خوابآوری و تسلط آشنایی داشته است. حتی امروز نیز مردم
جهان از «چشم بد» و «چشم خوب» حرف میزنند. در نظر هنرمند سومری چشمها، دریچههای
روح بودهاند. دریچههای کشف و شناخت جهان. دریچههای تسلط بر آدمها و جانوران.
اینجاست که چشمها در هنر تبدیل به نماد میگردند و فرم «چشمها» حتی تمام صورت
را تحت شعاع اندازه خود قرار میدهد. هلن گاردنر میآورد:
«چشمان بزرگ با نگاه خیرۀ ثابت همه چیز را میبینند.
این چشمها نشانۀ هشیاری و بینایی مطلق و علم خدایان به همۀ امور و تضمین عدالت
است» (هنر در گذر زمان، ص 52)
این باور به قدرت چشمها که هم نیروی خیر است و هم
نیروی شر، باعث شکلگیری باورهای مختلفی شده است مثلاً مسلمانان به ویژه ایرانیان
آیۀ فوقالذکر (سورۀ قلم، آیۀ 5 که به آیۀ ان یکاد معروف است) را به دیوار میزنند
یا اسفند دود میکنند. در بعضی از اقوام برای جلوگیری از چشم زخم گردن بندی از طلا
یا گردنبند تزئین شده میاندازد و یا فالگیران و دعانویسان حربههای مختلفی برای
در امان ماندن از قدرت چشمها و یا برای به دست آوردن این قدرت پیشنهاد میدهند.
باور سومریان که چشمها را دریچۀ روح میدانستند
باعث آفرینش پیکرهها و سردیسهایی شده است که اوج سلیقه، استادی و هنرمندی را میتوان
در آن دید.
محمد شهبازی