پژوهش هنر و فلسفهٔ هنر

پژوهش هنر و فلسفهٔ هنر

در این وبلاگ به معرفی هنرهای مختلف و اخبار هنر، و منابع رشته های هنر خواهیم پرداخت و درباره زیبایی‌شناسی و نظرات فیلسوفان در باب هنرآشنا خواهیم شد

۴۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

گروه نویسندگان

پنجمین نشست از سلسله نشست‌های جلوه‌های هنر اسلامی با موضوع «بررسی سیاه قلم‌ های صنیع الملک» شنبه ۷ اسفند در پژوهشکده هنر برگزار می‌شود.

به گزارش روابط عمومی پژوهشکدة هنر، در این نشست تخصصی که به همت کمیته هنر اسلامیِ پژوهشکده هنر برگزار می‌شود؛ مجید عبدامین، نسرین خلیلی و عباس حسینی به بررسی «سیاه قلم‌ های صنیع الملک» می‌پردازند.

این نشست روز شنبه ۷ اسفندساعت ۱۴ الی ۱۶ در محل پژوهشکده هنر به نشانی خیابان ولی‌عصر، بالاتر از خیابان امام خمینی، نبش کوچه شهید حسن سخنور، پلاک ۲۹ برگزار می‌شود.

حضور در این نشست برای کلیه علاقه‌مندان آزاد است.

اطلاعات بیشتر

گروه نویسندگان

خریداران به عقاید سیاسی آدم‌ها کار نداشتند. آن‌چه مهم بود این بود که تابلو چه‌قدر اهمیت دارد، ‌چه‌قدر زیباست و آن شخص چه شهرتی دارد و تا چه اندازه آدم مؤثری است. بهمن به محض این‌که نمایشگاهش را در تالار ایران گذاشت، تبدیل به چهره‌ای سرشناس شد. بهمن هنرمندی شهری بود. همان‌طور که اویسی هنرمند شهری بود. هنرمندان شهری خاصیت‌شان این است که پیشروند، متجددند، روابط اجتماعی را خیلی خوب می‌شناسند، تحت‌تأثیر قرار دادن دیگران را خوب بلدند، می‌توانند تبلیغات کنند، می‌توانند سلطه‌ی خود را تحمیل کنند. همان‌جور که پیکاسو این کار را کرده. یعنی الگوی پیکاسو در ذهن این‌ها هست، و این‌ها منتظر نمی‌مانند که کسی بیاید کشف‌شان کند یا این‌که آدم‌هایی منزوی باشند و یا در آتلیه‌ی خودشان بنشینند و کار کنند. ژازه و اویسی جفت‌شان یک کار انجام می‌دهند ولی اویسی می‌تواند کار خودش را عرضه کند، ‌بازاریابی کند، بفروشد و رشد کند؛ ژازه منتظر می‌ماند که دیگران بیایند کشف‌اش کنند و این کشف خیلی دیر انجام می‌شود. هنرمند شهری کسی است که در عصر خودش زندگی می‌کند و به روابط شهرنشینی آشناست، مدرن و متجدد است. بهمن فقط منتظر نماند که به عنوان نقاش شناخته شود، بلکه همان موقع کتاب مالاپارته را ترجمه کرد که خیلی در جامعه‌ی ادبی ما سر و صدا کرد؛ «پوست» یا «ترس جان».

گروه نویسندگان

آن موقع به این دلیل که نقاشی مدرن هنوز جا نیفتاده بود مخاطبان می‌آمدند و از نقاش سؤال می‌کردند. بدون استثناء سؤال می‌کردند که می‌خواستی چه بگویی. حتا از شعرای نوپرداز هم سؤال می‌کردند. ناگزیر هنرمند سعی می‌کرد توضیح دهد. از ۱۳۲۸ که گالری آپادانا، اولین گالری هنری، تأسیس می‌شود، این را رایج کردند. می‌ایستادند کنار تابلوهایشان و به مردمی که آمده بودند و مشروب می‌خوردند و thé dansant می‌رقصیدند، وقتی می‌رسیدند جلو تابلو می‌گفتند این تابلویی است که من کشیده‌ام. در تالار آپادانا یک چنین رسمی بنیاد گذاشته شد و تماشاگران گالری‌ها به خودشان اجازه می‌دادند و حق خودشان می‌دانستند که بیایند از هنرمند سؤال کنند. برخی هنرمندان مثل ضیاءپور پاسخ می‌دادند، توضیح می‌دادند و اساس کار خودشان را بررسی می‌کردند، یک عده هم مثل بهمن می‌گفتند که من کارم را کرده‌ام و تو هر چه که درک می‌کنی همان است! طبیعتاً وقتی کار به مجادله می‌کشید، بهمن آدم پرخاش‌گری بود. کسی نبود که بخواهد با مسالمت چیزی را برای دیگران توضیح دهد. و جزو گروهی بود که معتقد بود تابلو خودش به حد کافی وضوح دارد.
@artsearching

گروه نویسندگان
«مصاحبه با #جواد_مجابی دربارۀ #بهمن_محصص و آثار او»
جواد مجابی: ابتدا می‌خواهم نکته‌‌ای کلیدی درباره‌ی کار بهمن محصص بگویم بعد مصاحبه را شروع کنیم. فکر می‌کنم دو مسئله در کار بهمن اهمیت بسیار دارد: یکی تنانگی و جسمانیت و پرداختن به جسم (بالندگی و رشد و زوال و انحلال جسم) و دیگری «اقتدار»: اقتدار منزوی یا تنها. قدرت مثل عشق یا حس تملک جزو غرایز انسانی و باعث حیات‌اش است. اگر حفظ وجود که با قدرت ملازمه دارد در انسان و حیوان نباشد، طبیعتاً نابود می‌شود. موجودات در طبیعت می‌توانند با اتکاء به قدرت بیشتر زندگی کنند و دیگران را پس بزنند. بنابراین قدرت امری مذموم نیست. ولی رسیدن به قدرت و حفظ آن و سلطه و غلبه بر دیگران، چیزی است که اقتدار نامیده می‌شود و خطرناک است. در تابلوهای بهمن محصص مسئله‌ی اقتدار مطرح است، یعنی قدرت‌جویی و حفظ آن، غلبه بر دیگران و سلطه و سیطره‌ داشتن بر شرایط پیرامونی، که نهایتاً به انزوا و تنهایی منجر می‌شود. چرا که اگر بخواهید بر همه غلبه کنید، همه در برابرتان جبهه می‌گیرند و این به تنهایی منجر می‌شود. این را در تابلوهای بهمن به‌راحتی می‌توان دید. آدم‌ها هیکل‌های گنده دارند؛ بزرگ‌اند؛ عضلات بیش‌ازحد پیچیده دارند و در عین حال از درون خالی‌اند. در ظاهر اقتداری ترساننده دارند: چه در پرنده‌هایش، چه در ماهی‌هایش، چه در انسان‌ها و مینوتورها. دارای قدرت واقعی نیستند ولی می‌خواهند اقتدار خودشان را به مخاطب یا به فضا تحمیل کنند و این اقتدار توخالی هم برای مخاطب ترساننده است و هم برای خود شخص. مثل تفنگی خالی است که هر دو نفر از‌ آن می‌ترسند. بهمن هم با علاقه و هم با طنز با مسئله‌ی اقتدار بازی کرده. یعنی هم بهش اعتقاد داشته و خودش آدم اقتدارجویی بوده، قدرت‌طلب و سیطره‌جو بوده، هم مسخره می‌کرده. یعنی توخالی بودن قدرت و توخالی بودن غلبه را حس می‌کرده. این چیزی است که در کارهای بهمن به عنوان موضوع اصلی کارها می‌تواند مطرح باشد که البته این قدرت و اقتدار در واقع در شکل‌های مختلف جاری می‌شود: در زمینه‌ی جنسیت، در زمینه‌ی درگیری و تقابل، در زمینه‌ی رویارویی با دیگران یا انزوا و تنهایی و روگرداندن از دیگران. این را می‌خواستم به عنوان شروع کار بگویم که این یکی از محورهای اندیشه‌ی بهمن است در کارهایش.
#ادامه مصاحبه را در PDF زیر بخوانید...
PDF
گروه نویسندگان