«مصاحبه با #جواد_مجابی دربارۀ #بهمن_محصص و آثار او»
جواد مجابی: ابتدا میخواهم نکتهای کلیدی دربارهی کار بهمن محصص بگویم بعد مصاحبه را شروع کنیم. فکر میکنم دو مسئله در کار بهمن اهمیت بسیار دارد: یکی تنانگی و جسمانیت و پرداختن به جسم (بالندگی و رشد و زوال و انحلال جسم) و دیگری «اقتدار»: اقتدار منزوی یا تنها. قدرت مثل عشق یا حس تملک جزو غرایز انسانی و باعث حیاتاش است. اگر حفظ وجود که با قدرت ملازمه دارد در انسان و حیوان نباشد، طبیعتاً نابود میشود. موجودات در طبیعت میتوانند با اتکاء به قدرت بیشتر زندگی کنند و دیگران را پس بزنند. بنابراین قدرت امری مذموم نیست. ولی رسیدن به قدرت و حفظ آن و سلطه و غلبه بر دیگران، چیزی است که اقتدار نامیده میشود و خطرناک است. در تابلوهای بهمن محصص مسئلهی اقتدار مطرح است، یعنی قدرتجویی و حفظ آن، غلبه بر دیگران و سلطه و سیطره داشتن بر شرایط پیرامونی، که نهایتاً به انزوا و تنهایی منجر میشود. چرا که اگر بخواهید بر همه غلبه کنید، همه در برابرتان جبهه میگیرند و این به تنهایی منجر میشود. این را در تابلوهای بهمن بهراحتی میتوان دید. آدمها هیکلهای گنده دارند؛ بزرگاند؛ عضلات بیشازحد پیچیده دارند و در عین حال از درون خالیاند. در ظاهر اقتداری ترساننده دارند: چه در پرندههایش، چه در ماهیهایش، چه در انسانها و مینوتورها. دارای قدرت واقعی نیستند ولی میخواهند اقتدار خودشان را به مخاطب یا به فضا تحمیل کنند و این اقتدار توخالی هم برای مخاطب ترساننده است و هم برای خود شخص. مثل تفنگی خالی است که هر دو نفر از آن میترسند. بهمن هم با علاقه و هم با طنز با مسئلهی اقتدار بازی کرده. یعنی هم بهش اعتقاد داشته و خودش آدم اقتدارجویی بوده، قدرتطلب و سیطرهجو بوده، هم مسخره میکرده. یعنی توخالی بودن قدرت و توخالی بودن غلبه را حس میکرده. این چیزی است که در کارهای بهمن به عنوان موضوع اصلی کارها میتواند مطرح باشد که البته این قدرت و اقتدار در واقع در شکلهای مختلف جاری میشود: در زمینهی جنسیت، در زمینهی درگیری و تقابل، در زمینهی رویارویی با دیگران یا انزوا و تنهایی و روگرداندن از دیگران. این را میخواستم به عنوان شروع کار بگویم که این یکی از محورهای اندیشهی بهمن است در کارهایش.
#ادامه مصاحبه را در PDF زیر بخوانید...
PDF
جواد مجابی: ابتدا میخواهم نکتهای کلیدی دربارهی کار بهمن محصص بگویم بعد مصاحبه را شروع کنیم. فکر میکنم دو مسئله در کار بهمن اهمیت بسیار دارد: یکی تنانگی و جسمانیت و پرداختن به جسم (بالندگی و رشد و زوال و انحلال جسم) و دیگری «اقتدار»: اقتدار منزوی یا تنها. قدرت مثل عشق یا حس تملک جزو غرایز انسانی و باعث حیاتاش است. اگر حفظ وجود که با قدرت ملازمه دارد در انسان و حیوان نباشد، طبیعتاً نابود میشود. موجودات در طبیعت میتوانند با اتکاء به قدرت بیشتر زندگی کنند و دیگران را پس بزنند. بنابراین قدرت امری مذموم نیست. ولی رسیدن به قدرت و حفظ آن و سلطه و غلبه بر دیگران، چیزی است که اقتدار نامیده میشود و خطرناک است. در تابلوهای بهمن محصص مسئلهی اقتدار مطرح است، یعنی قدرتجویی و حفظ آن، غلبه بر دیگران و سلطه و سیطره داشتن بر شرایط پیرامونی، که نهایتاً به انزوا و تنهایی منجر میشود. چرا که اگر بخواهید بر همه غلبه کنید، همه در برابرتان جبهه میگیرند و این به تنهایی منجر میشود. این را در تابلوهای بهمن بهراحتی میتوان دید. آدمها هیکلهای گنده دارند؛ بزرگاند؛ عضلات بیشازحد پیچیده دارند و در عین حال از درون خالیاند. در ظاهر اقتداری ترساننده دارند: چه در پرندههایش، چه در ماهیهایش، چه در انسانها و مینوتورها. دارای قدرت واقعی نیستند ولی میخواهند اقتدار خودشان را به مخاطب یا به فضا تحمیل کنند و این اقتدار توخالی هم برای مخاطب ترساننده است و هم برای خود شخص. مثل تفنگی خالی است که هر دو نفر از آن میترسند. بهمن هم با علاقه و هم با طنز با مسئلهی اقتدار بازی کرده. یعنی هم بهش اعتقاد داشته و خودش آدم اقتدارجویی بوده، قدرتطلب و سیطرهجو بوده، هم مسخره میکرده. یعنی توخالی بودن قدرت و توخالی بودن غلبه را حس میکرده. این چیزی است که در کارهای بهمن به عنوان موضوع اصلی کارها میتواند مطرح باشد که البته این قدرت و اقتدار در واقع در شکلهای مختلف جاری میشود: در زمینهی جنسیت، در زمینهی درگیری و تقابل، در زمینهی رویارویی با دیگران یا انزوا و تنهایی و روگرداندن از دیگران. این را میخواستم به عنوان شروع کار بگویم که این یکی از محورهای اندیشهی بهمن است در کارهایش.
#ادامه مصاحبه را در PDF زیر بخوانید...