عباس اکبری دانشآموخته رشته صنایع دستی و دکترای پژوهش هنر و همین طور عضو هیأت علمی دانشکده معماری و هنر کاشان است.او بخش عمده تمرکزخود را روی احیای سرامیک کاشان گذاشته است که حاصل آن آموزش این تکنیک به دانشجویانش، برپایی چندین نمایشگاه انفرادی و حضور پررنگ درسمپوزیومهای سفال و سرامیک و مجسمهسازی بینالمللی است و بهواسطه تحقیقاتش روی سفال زرینفام توانسته به دامنه رنگهای زرینفام اضافه کند که این اتفاق مهمی در عرصه ملی و بینالمللی بهشمارمیرود. اکبری درکارنامه کاری خود تجربه فعالیت در حوزه تجسمی مطبوعات را نیز دارد و یازده سال به عنوان معاون سردبیر با دوهفتهنامه تندیس همکاری کرده است. تاکنون از او ۱۰ عنوان کتاب و کتابچه و چندین مقاله علمی پژوهشی در زمینه سفال، سرامیک و مجسمهسازی منتشرشده است. برگزاری دو نمایشگاه سفال، مجسمه و چیدمان در آیندهای نزدیک بهانهای شد تا با او گفتوگویی انجام دهیم که در ادامه میخوانید:
دغدغه کار هنری از چه زمانی با شما بود؟
از زمانی که به خاطر میآورم؛ به نقاشی علاقه داشتم و در دوران دبیرستان
آنقدر نقاشی کردم که رفوزه شدم! تا پیش از ورود به دانشگاه همیشه نقاشی
اصلیترین دغدغهام بود و اتفاقاً از همین راه هم کسب درآمد میکردم. در
ادامه در رشته صنایع دستی قبول شدم و همه دوستانم تعجب کردند که چرا در
رشته مورد علاقهام قبول نشدهام، شرایط به گونهای شد که خودم هم قصد
انصراف و تغییررشتهام را داشتم. اما به مرور دریافتم که صنایع دستی رشته
بسیار خوبی است و امروزه تعصب عجیبی نسبت به این رشته دارم و معتقدم
رشتههای اینچنینی که مرتبط با تاریخ گذشته است میتواند کمک زیادی به رشد
و اعتلای هنر کند.
در چهار سال گذشته شما یکی ازهنرمندان پرکار در حوزه مجسمه و
سرامیک بودهاید، با توجه به اینکه شما چندان زمان آزاد نداشتید چگونه موفق
شدید خودتان را روی یک محور متمرکز کنید؟
برپایی نمایشگاه آن هم مجسمه به صورت مستمر کار دشوار و هزینهبری است؛
اگرتوجه کنید بیشترمجسمهسازان در کارنامه کاری خود کمتر سابقه برپایی
نمایشگاه انفرادی را دارند. من هم بهخاطر اینکه بتوانم در کمترین زمان
بیشترین نفع را از حضور در این دو عرصه داشته باشم، ناچار شدم از زمان
تدریسم در دانشگاهها کم کنم و از شرکت در نمایشگاههای گروهی داخلی چه
بهعنوان داور و چه بهعنوان
شرکت کننده پرهیزمیکنم. البته ناگفته نماند که تجربه به من ثابت کرده؛
کار گروهی در حوزه تجسمی در ایران جواب نمیدهد بنابراین شرکت نکردن در
نمایشگاههای گروهی خیلی به زیانم نشد.
ظاهراً شما بیشترین همکاری را با گالری < آن > دارید. این همکاری علت خاصی دارد؟
براساس نوع کارم؛ گالری «آن» تنها گالری است که به فضای کاریام میخورد
ومن هرسال و برهمین اساس کارمیکنم. البته باید به این نکته اشاره کنم با
توجه به اینکه موضوع کارهای من سنت و تاریخ است کمتر گالری به چنین
موضوعاتی اقبال نشان میدهد. ضمن اینکه همسو با نمایشگاههای انفرادیام در
ایران، بخشی از تمرکزم را روی شرکت در سمپوزیومها و نمایشگاههای خارجی
گذاشتهام که اتفاقاً جواب خوبی هم گرفتهام.
برخلاف شما بسیاری از هنرمندان برخورد دیگری با سنت و عناصر هنرهای ملی دارند، نظرتان دراین زمینه چیست؟
من سالهاست تمرکزم را روی موضوع سنت و تاریخ گذاشتهام و درپی کشف این
هستم که گذشته چگونه میتواند به ما کمک کند. البته تحصیل در رشته پژوهش
هنر و کارکردن با دکتر آژند، درانتخاب موضوع سنت و تاریخ در کارم بیتأثیر
نبوده است. بهرغم تفاوت ظاهری آثارم اما با اندکی تأمل میتوان دریافت که
مجموعههای؛ آرش، جام جم و مرکب ایرانی، همچون نخ تسبیح به هم وصل هستند.
بد نیست که به این نکته هم اشاره کنم که قطعاً برای علاقه مندان این رشته
شاید عجیب باشد که چرا من گاهی در نمایشگاه چوب و فلز کار میکنم و در
زمانی دیگر شرکت کننده نمایشگاه سفال میشوم. حلقه ارتباط این مجموعهها
تاریخ گذشته هنر و فرهنگ ایران و همچنین ظرفیت بالقوه آنها در فضای هنر
معاصر است. اما جریانهای دیگری هم درگالریها به چشم میخورد که رویکرد
دیگری با سنت و عناصرهنر ملی دارند.
در آثار سرامیکی من بخشی از تمرکزم را روی تقلید شیوه
کار گذشتگان و ساخت اثر به آن شیوه گذاشتهام وهدفم این است که دریابم این
بزرگان چگونه با صبوری کار کردهاند و موفق شدند در کارشان به بلوغ
برسند. با کپی کردن آثار این بزرگان میخواهم به دانش آنها دست یابم. شاید
برخی از آثار پیشینیان به دلایلی از جمله مسائل فنی کامل نباشد، اما در
وجودشان چیزی دارند که میتوانند مخاطب را مقابل خود میخکوب کنند. شاید
دلیلش این است که سازندهاش بر اساس نوع زندگی و اصولی که در آن رعایت شده
پیش رفته و هیچگاه هم کارشان را با هیاهو و قیل و قال همراه نکردهاند
|
برای شما مواد و مصالح هم مهم هستند یا بیشتر به موضوع توجه می کنید؟
من براساس ایدههایم متریال را انتخاب میکنم. از دوران کودکی کار با
متریالهای مختلفی چون چوب و فلز را تجربه کردهام. گرچه من در خارج از
کشور به واسطه سرامیک شناخته میشوم، اما هرجا احساس کنم که متریال خاصی
میتواند به اجرای ایدهام کمک کند، از آن استفاده خواهم کرد. مثلاً در
مجموعه «آرش» که با استفاده از متریال چوب و فلز ساخته شده، بخشی از کار
معطوف به سنت درودگری سنتی و بخشی هم معطوف به فلزکاری دوره اسلامی و پیش
ازاسلام است.
درمقدمه کتابچه «جام جم» عنوان کردهاید که آثارتان برآمده از سنت سفالگری است نه مجسمه، علت تأکید شما بر این باور چیست؟
این جمله را در خصوص آثار مجموعه جام جم گفتم. چون اکثرآن آثار از فنون و
فرمهای سنتی سفالگری مثل چرخکاری وساخت ظرف پدید آمده بودند. اما در حقیقت
با توجه به مسائلی که در عرصه هنر شاهدش هستیم؛ نباید مرزی میان مدیومهای
مختلف هنری قائل باشیم. با اینکه سفال و سرامیک در ایران از قدمت چند
هزارساله برخورداراست، اما آنگونه که باید جدی گرفته نمیشود. حتی اگر من
به عنوان یک هنرمند ایرانی با استفاده از سفال و سرامیک اثری معاصر را خلق
کنم، قطعاً جدی گرفته نمیشود. ولی اگر به عنوان مثال نقاشیهای یکی
ازهنرمندان بنام ایران را مرور کنیم، میبینیم در بعضی از نقاشیها سفال و
سرامیکهای دوره اسلامی بازآفرینی شده است. با این تفاسیر اگر یک هنرمند
سرامیست اثری منطبق با شیوههای مرسوم در دوره اسلامی بسازد و آن را به
نمایش بگذارد، اصلاً دیده نمیشود. نمیخواهم روی خودمان انگ بزنم اما
متأسفانه نگاه ما به همه چیزجهان سومی است. متأسفانه سفال و سرامیک را جدی
نمیگیریم، مگراینکه مثلاً زیر لوای نقاشی قرار گیرد. این در حالی است که
در بسیاری از کشورها که هنر معاصرشان از ما پیشگامتر است و اتفاقاً سابقه
درخشان سفال ما را هم ندارند اینگونه قضاوت نمیکنند. به اعتقاد من ما
نباید مرزی میان هنرها بکشیم. اما باورم آن است که اگر زبان سنت را بلد
باشید از دل آن میتوانید اثر جدیدی خلق کنید.
در آثارتان چقدر به آثار پیشینیان توجه دارید؟
در آثار سرامیکی من بخشی از تمرکزم را روی تقلید شیوه کار گذشتگان و ساخت
اثر به آن شیوه گذاشتهام وهدفم این است که دریابم این بزرگان چگونه با
صبوری کار کردهاند و موفق شدند در کارشان به بلوغ برسند. با کپی کردن
آثار این بزرگان میخواهم به دانش آنها دست یابم. شاید برخی از آثار
پیشینیان به دلایلی از جمله مسائل فنی کامل نباشد، اما در وجودشان چیزی
دارند که میتوانند مخاطب را مقابل خود میخکوب کنند. شاید دلیلش این است
که سازندهاش بر اساس نوع زندگی و اصولی که در آن رعایت شده پیش رفته و
هیچگاه هم کارشان را با هیاهو و قیل و قال همراه نکردهاند. هنرمندان گذشته
با خلوص خاصی آثارشان را خلق میکردند و من فراتر از مسائل فنی دوست دارم
به راز و رمز کار آنها دست یابم.
در مجموعه «مرکب ایرانی» نوآوری خاصی داشتهاید؟ آیا این روند ادامه خواهد داشت؟
اگر تاریخ هنر معاصر ایران را مرور کنید با خط کارهای متفاوتی شده است و
من در این مجموعه تلاش کردم با توجه به نگاهی که به بخشهای نادیده خط
ایرانی شده ظرفیتهای تجسمی- مفهومی آنها را به نمایش بگذارم. از این رو
اگر مقایسهای با سایر آثاری که با خط کار شدهاند بشود این نکته به چشم
میآید بویژه درچیدمان نقطههای سرامیکی. در حقیقت در این مجموعه من
برخوردی فرمالیستی - مفهومی با خط کردم. به گفته خوشنویسانی که از این
نمایشگاه بازدید کردهاند، شاید سالها چنین چیزی ذهن آنها راهم درگیر کرده
بود اما آن را انجام نداده بودند. همچنین در این نمایشگاه نشان دادم که
میتوان با سرامیک به چنین قابلیتهایی رسید که بدون لعاب لاستر یا هر لعاب
ویژه دیگری و با تکرنگ سیاه آثار قابل توجهی خلق کرد. اما باشناختی که
ازخودم دارم درآثار دیگرم به این شکل از خط استفاده نمیکنم، چون به نظرم
در هر مجموعهای باید شاهد اتفاق جدیدی باشیم. هرچند که در آثارم همچنان
ارتباطم را با سنت و ریشههای کهن حفظ خواهم کرد.
با این تفاسیر نظرتان درباره برخی استادان تثبیت شده ایران چیست که مدام آثارشان را تکرارمیکنند؟
راستش را بخواهید من اصولاً در مورد خودم با چنین رویکردی مخالفم و
نمیپسندم. اگرایدهای نداشته باشم، ترجیح میدهم نمایشگاهی هم برپا نکنم.
اما چنین هنرمندانی مثلاً در دهه 5۰ به ایدهای رسیدهاند و در گذر زمان آن
را تکمیل کردهاند و مدام آن را تکرار میکنند. پس در واقع پاسخ به چرایی
این سؤال را باید خود آنها بدهند. به هرحال من چنین رویکردی را نمیپسندم
مثلاً من مجموعه آرش را چند سال پیش ساختهام و دیگر ضرورتی نمیبینم که
آن را هرسال تکرار کنم. در حقیقت سعی میکنم بیان شخصی خودم را با موضوع و
آثار متفاوتی به نمایش بگذارم. به نظرم این دیدگاه احترام گذاشتن به
مخاطبی است که به دیدن آثار یک هنرمند میآید. برای همین است که سعی میکنم
در هر نمایشگاه آثار تازهای را به نمایش بگذارم.
چه شد که برای خلق آثارتان به خاک کاشان توجه کردید؟
در کاشان تا دوره قاجاریه کارگاههای سفال و سرامیک فعال بودند و کاشان
یکی از قدیمیترین و مهمترین مراکز سفال و سرامیک در ایران بوده است و اگر
سری به موزههای مهم جهان بزنید، حتما آثارمتعددی از سفال و سرامیک کاشان
را خواهید دید اما متأسفانه از دوره قاجاریه به این سو کارگاههای سفال و
سرامیک کاشان یکی یکی تعطیل شدهاند، به طوری که امروزه دیگرهیچ کارگاهی در
کاشان فعال نیست جز چند کارگاه سازمان صنایع دستی و کارگاههای کوچکی که
توسط شاگردان من راهاندازی شده. من برای احیای سفال و سرامیک کاشان، تصمیم
گرفتم، ازامکانات موجود دراین منطقه استفاده کنم. خاک، آب، هوا و بافت
کاشان از قابلیت خاصی برخوردار است که به نظر من نباید به این امکانات
بیاعتنا بود. یکی از ویژگیهای کاشان اکوسیستم آن است که برای ساخت سرامیک
بسیار مناسب است. سرامیک وابسته به مواد و متریال است و چه بهترکه مواد
مورد نیاز در دسترس باشد.
آیا سرامیک در کاشان همچنان ابهت و جلال خودش را حفظ کرده است؟
خیر. سفال و سرامیک نه تنها در کاشان بلکه به نظر من در ایران دیگر جایگاه
پیشین خود را ندارد و در حال حاضر در کاشان دیگر کارگاه سفال وجود ندارد و
من برای اینکه تمایل داشتم شیوههایی مرسوم ساخت سرامیک را فرا بگیرم،
منابع موجود را به طور کامل مطالعه کردم. در کاشان ردپای سفال و سرامیک تا
اواخر دوره قاجاریه دیده میشود و پس از آن هنرمندان این رشته برای ساخت
سفال راهی شهرهای دیگر میشدند و به مرور این سنت هنری در کاشان به
فراموشی سپرده شده است. به واقع این شهر دیگرهنرمند قدیمی که سازنده سفال و
سرامیک باشد را ندارد و من برای اینکه مسائل فنی بعضی از آثار کهن این
منطقه را بیاموزم بیشتر آثار موجود را مطالعه کردم و برای پیدا کردن یک تکه
سرامیک شکسته به روستاهای مختلفی سرزدهام. باید گفت سفال و سرامیک کاشان
را میتوانید درموزههای معتبر جهان ببینید، اما متأسفانه در کاشان حتی
موزه سفال و سرامیک جدی نداریم و من سالهاست که پیگیر راهانداری موزه
سفال و سرامیک در کاشان هستم. ضمن اینکه ظرفیتهای زیادی هم برای احیای
سرامیک در این شهر
وجود دارد.
یکی از کارهایی که در سالهای اخیر انجام دادهاید، احیای سنت
زرینفام اسلامی است درباره ظرفیتهای جدیدی که به امکانات زرینفام
افزودهاید، قدری توضیح دهید.
اول باید بگویم من نخستین نفری نبودم که چنین کاری را انجام دادم. هم در
ایران و هم در خارج از ایران پیش از من افراد دیگری روی این فن کار
کردهاند. در خصوص کار خودم هم باید بگویم که من شیوه فلزفام اسلامی را با
بهرهگیری از منابعی چون «جواهرنامه نظامی» و«عرایسالجواهر» توانستم فرا
بگیرم. تنها چیزی که میتوانم درباره زرینفام بگویم این است که من دامنه
رنگهای زرینفام را توسعه دادهام و در آن تنوع ایجاد کردهام تا در بحث
کیفی نسبت به کارهای انجام شده، متفاوتتر باشد. اما فراتر از مسائل فنی من
با ساخت مجموعه «جام جم» خواستم بگویم که لعابهای فلزفام چه ظرفیتهایی
در هنرهای تجسمی دارد. حتی سعی کردم این ظرفیت را در ساخت ظروف نیز نشان
دهم.
با توجه به اینکه شما در داخل کشور تحصیل کردهاید و به تدریس هم مشغول هستید، فضای آموزشی دانشگاهها را چگونه میبینید؟
من ابتدا برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه سوربن رفتم و پذیرفته
شدم اما به پیشنهاد و توصیه یکی از استادان آنجا به ایران بازگشتم تا در
دانشکده هنرهای زیبا تحصیل کنم. من نسبت به دانشگاههای ایران تعصب دارم و
هر انگی که به شیوه آموزش در دانشگاههای ایران میچسبانند را نمیپذیرم.
بیشک در دانشگاههای ایران با مشکلات متعددی روبهرو هستیم و از امکانات
کمتری نسبت به دانشگاههای معتبر جهان برخورداریم، اما باید بپذیریم که در
دانشگاههای ایران نیز ویژگیهای مثبت کم نیست.
مثلاً ما در دانشگاه کاشان نسبت به بعضی از دانشگاههای دیگر امکانات
کمتری داریم اما با همه محدودیتها از همین امکانات کم هم بخوبی و
بهبهترین نحو استفاده میکنیم و کارهای خوبی میسازیم. اما در برخی از
دانشگاههای معتبر حتی اجازه روشن کردن کوره را به دانشجو
نمیدهند. به نظر من اگر دانشجویان ایرانی در مسیر درست قرار بگیرند،
میتوانند ازامکانات دانشگاههای ایران استفاده کنند. این آدمها هستند که
با استفاده درست از شرایط میتوانند به زمان و مکان معنا بدهند. به همین
دلیل با اینکه خودم در دانشکده هنرهای زیبا درس خواندهام، فکرمیکنم در
رشتههای هنری، دانشگاههای شهرستانها میتوانند موفقتر عمل
کنند./روزنامه ایران
اینجا را نیز بخوانید